معنی هدیه تهرانی

حل جدول

هدیه تهرانی

سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن جشنواره فجر در سال 1377

سیمرغ بلورین بازیگر نقش اول زن جشنواره فجر در سال 1384


از فیلم‌های هدیه تهرانی

دنیا


فیلمی با بازی هدیه تهرانی

دنیا

آبادان، جایی برای زندگی، هفت دقیقه تا پاییز، زنگی و رومی، زمانه، خانه ای روی آب، شبانه، کاغذبی خط، دختر ایرونی، دنیا، یک بوس کوچولو، چهارشنبه سوری، سلطان، غریبانه، قرمز، شوکران، سیاوش، دستهای آلوده، پارتی، آبی، چتری برای دونفر، جایی برای زندگی، دوئل، شبانه، نیوه مانگ، نسل جادویی، فرزندصبح، شیرین، تهران 1500، پل چوبی

شبانه

فارسی به عربی

هدیه

هدیه

ترکی به فارسی

هدیه

هدیه

گویش مازندرانی

هدیه

هدیه

نام های ایرانی

هدیه

دخترانه، هدیه، ارمغان، تحفه

لغت نامه دهخدا

هدیه

هدیه. [هََ د ی َ / ی ِ] (از ع، اِ) تحفه و ارمغان و آنچه به کسی فرستند به رسم تحبیب و بزرگداشت. هَدیَّه:
چنان روی دیدند یکسر سپاه
که آیند با هدیه نزدیک شاه.
فردوسی.
چو با هدیه ها راه چین برگرفت
زجیحون یکی راه دیگر گرفت.
فردوسی.
هر سال فرستادی بر سبیل هدیه. (تاریخ بیهقی). به مارآباد که ده فرسنگی هرات است بسیار هدیه و سلاح و... پیش آوردند. (تاریخ بیهقی).
مرگ هدیه است نزد داننده
هدیه دان میهمان ناخوانده.
سنایی.
شهر ری کو پادزهرت داده بود
هدیه امسال از شکرخایی فرست.
خاقانی.
به حکم هدیه ٔ نوروزی آسمان هر سال
تبرک از شرف آوردی آستانش را.
خاقانی.
- به هدیه فرستادن، به عنوان هدیه فرستادن. هدیه کردن. هدیه دادن. بخشیدن و پیشکش کردن:
کدام دولت پیدا شد از کواکب سعد
که آن سپهر بر تو به هدیه نفرستاد؟
مسعودسعد.
ترکیب های دیگر:
- هدیه آوردن. هدیه ٔ جان. هدیه دادن. هدیه ٔ دندان. هدیه ساختن. هدیه فرستادن. هدیه کردن. رجوع به این مدخل ها شود.
|| شیربها و پولی که خواستگار برای جشن عروسی پردازد:
بدو گفت سیندخت، هدیه کجاست ؟
اگر دیدن آفتابت هواست.
فردوسی.
|| ودیعت و آنچه پروردگار در بندگان خود آفریند از خصال و صفات:
خرد هدیه ٔ اوست در ما که ما را
به فرمان او شد خرد جفت با جان.
ناصرخسرو.
فضل تو بر گاو و خر به عقل و سخن بود
عقل و سخن نیست جز که هدیه ٔ جبار.
ناصرخسرو.
|| رونمایی که به عروس دهند:
عروسان سر کلک تو در پرده شدند از من
مرا هم هدیه ای باید که هر یک روی بنماید.
خاقانی.
|| ره آورد. سوقات: بخاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پرکنم هدیه ٔ اصحاب را. (گلستان). || قیمت قرآن. چون خرید و فروش آن در شرع نارواست برای صورت سازی به جای قیمت، هدیه گویند. (یادداشت به خط مؤلف).

تعبیر خواب

هدیه

هدیه فرزند بود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

اگر هدیه گوشت لطیف بود خیر ونیکی است. - امام جعفر صادق علیه السلام

فرهنگ معین

هدیه

تحفه، ارمغان، پیشکش، جمع هدایا، پولی که در عروسی مهمانان به عروس یا داماد می دهند. [خوانش: (هَ یِّ) [ع. هدیه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

تهرانی

از مردم تهران،
مربوط به تهران،
تهیه‌شده در تهران،

معادل ابجد

هدیه تهرانی

690

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری